تنهاترین آرزو
تنهاترین آرزو
قالب وبلاگ
موضوعات سايت
درهم و برهم
متفرقه
عکس
اس ام اس و پیامک
خبر تصویری
داستان
پزشکی و بهداشتی
عاشقانه ها
حدیث
پیغام مدیر سایت
سلام دوست من به سایت تنهاترین آرزو خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات

دانلود فایل , شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید










ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 2 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 10

درباره : عکس ,

تاریخ : پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 72

چرا پسوردتان نمی‌تواند نماد باشد و یا از ۱۶ کارکتر بیشتر باشد؟فرایند ایجاد کلمه عبور در وب سایت‌های مختلف، مانند ملاقات از یک کشور خارجی با آداب و رسوم ناآشنا است.

  در حالی که اغلب سایت‌های بانکی اجازه ساخت کلمه عبور/ پسورد با ۸ کارکتر را به شما می دهد، یک سایت فقط از شما ۸ کارکتر می‌خواهد، دیگری به شما اجازه ساخت پسورد با ۶۴ کارکتر می‌دهد، یکی به شما اجازه ساخت پسورد با عدد و حروف می‌دهد، یکی با خط فاصله، یکی دیگر با علامت تاکید، یکی با کارکترهایی مانند @#$&% بدون کارکترهایی مانند ^*()[]! می دهد، یکی دیگر زمان را در قواعد پسورد دخیل می کند و در یک بازه زمانی باید پسورد خود را عوض کنید، بعضی اوقات نیز باید از حروف درشت در پسورد استفاده کنید، برخی دیگر اجازه استفاده از عدد در پسورد را نمی دهدو ... شما چی فکر می‌کنید؟




ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 3 امتیاز توسط 4 نفر مجموع امتیاز : 12

درباره : درهم و برهم ,

تاریخ : دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 82

 




ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 9

درباره : عکس ,

تاریخ : دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 92

Shahrzad Kamalzadeh




ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : عکس ,

تاریخ : دوشنبه 30 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 120

میدونی فرق تو با ماه چیه ؟
ماه سه حرف داره ولی تو حرف نداری !
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.� �.•.•.•.•
اگه گفتی فرق تو با جوراب چیه ؟
جوراب لنگه داره ولی تو نداری !
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.� �.•.•.•.•
میدونی فرق تو با کلاغ چیه ؟
کلاغ تو درخت لونه میکنه ، اما تو کنج قلبم !
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.� �.•.•.•.•
میدونی فرق تو با اشک چیه ؟
اشک از چشم میفته ولی تو هیچ وقت از چشم نمیوفتی !
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.� �.•.•.•.•
می دونی شباهت قهوه با تو چیه ؟؟؟
رقیقه مثل قلبت ،خوش رنگ مثل چشمات ، تلخ مثل دوریت

•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.� �.•.•.•.•




ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : اس ام اس و پیامک ,

تاریخ : دوشنبه 30 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 113

 




ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 4 نفر مجموع امتیاز : 4

درباره : درهم و برهم , متفرقه ,

تاریخ : یکشنبه 15 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 65
















ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : عکس ,

تاریخ : یکشنبه 15 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 76

 




ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : عکس ,

تاریخ : شنبه 14 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 77

دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت بلكه از تمام دنیا تنفر داشت و فقط یک نفر را دوست داشت دلداده اش را و با او چنین گفته بود« اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو خواهم شد »
و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد و دختر آسمان را دید و زمین را، رودخانه ها، درختها، آدمیان و پرنده ها و نفرت از روانش رخت بر بست دلداده به دیدنش آمد و یاد آور وعده دیرینش شد :
« بیا و با من عروسی کن،ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام»
دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت :« این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ »
دلداده اش هم نابینا بود و دختر قاطعانه جواب داد : قادر به همسری با او نیست
دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشکهایش را نبیند و در حالی که از او دور می شد
گفت پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی.




امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : داستان ,

تاریخ : شنبه 14 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 72

 




ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : عکس ,

تاریخ : شنبه 14 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 167

 




ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : عکس ,

تاریخ : شنبه 14 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 64

حتما در یکی دو هفته اخیر، در مورد ویکی‌لیکس، بسیار خوانده‌اید و شنیده‌اید و تفسیرهای متضادی در مورد ماهیت و تأثیرگذاری آن خوانده‌اید.

اما در این پست، فارغ از این بحث‌ها، بر چیز ملموس‌تری تمرکز می‌کنیم: پایگاه داده‌های ویکی لیکس!

اگر علاقه‌مند به فناوری باشید، احتمال دارید تصاویری از محل کار شرکت‌های بزرگی مانند گوگل، مایکروسافت، فیس‌بوک یا توییتر را دیده باشید و از زیبایی محل کار آنها شگفت‌زده شده باشید. اما پایگاه داده‌ها و محل کار کارکنان فنی ویکی لیکس، واقعا از هر نظر بی‌نظیر است.

به نظر شما محل فیزیکی ذخیره هزاران سند منتشرشده و منتشرنشده، ویکی‌لیکس چگونه جایی می‌تواند باشد؟!

 




ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : درهم و برهم , متفرقه ,

تاریخ : شنبه 14 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 75

 




ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : عکس ,

تاریخ : شنبه 14 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 76




ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : عکس , خبر تصویری ,

تاریخ : شنبه 14 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 68

یک مرکز خرید شوهر وجود داشت که ۵ طبقه بود و دخترها به آنجا می رفتند و شوهری برای خود می گرفتند.
شرایط این مرکز خرید این بود هر کس فقط می توانست یک بار از این مرکز خرید کند و به هر طبقه که می رفت دیگر نمی توانست به طبقه قبل برگردد.

روزی دو دختر به این مرکز خرید رفتند. در طبقه اول نوشته بود این مردان شغل خوب و بچه های دوست داشتنی دارند دختری که تابلو را خوانده بود گفت از بی کاری بهتره ولی می خوام ببینم که بالاتری ها چی دارند؟

در طبقه دوم نوشته بود این مردان شغل خوب با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی و چهره زیبا دارند. دختر گفت هوم م م طبقه بالاتر چه جوریه؟

طبقه سوم نوشته بود این مردان شغل خوب با درآمد زیاد، بچه های دوست داشتنی و چهره ای زیبا و درکارهای خانه هم کمک می کنند. دختر گفت وای ی ی چه قدر وسوسه انگیز ولی بریم بالا تر ببینیم چه خبره؟

طبقه چهارم نوشته بود این مردان شغل خوب با درآمد زیاد، بچه های دوست داشتنی، چهره ای زیبا، در کارهای خانه به همسر خود کمک می کنند و هدفی عالی در زندگی دارند. دختر: وای چه قدر خوب پس چه چیزی ممکنه در طبقه اخر باشه؟ پس رفتند به طبقه پنجم.

طبقه پنجم: این طبقه فقط برای این است که ثابت کند زنان راضی شدنی نیستند. از اینکه به مرکز ما آمدید متشکریم روز خوبی را برای شما آرزو می کنیم.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : داستان ,

تاریخ : شنبه 14 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 82

مدت ها پیش کشاورز فقیری برای پیداکردن غذا یا شکاری به دل جنگل رفت .
هنوز مسیر زیادی را طی نکرده بود که صدای فریاد کمکی به گوشش رسید.
او صدا را دنبال کرد تا به منبع آن رسید و دید که پسر بچه ای در باتلاقی افتاد و آهسته و آرام به سمت پایین می رود .
آن پسربچه به شدت وحشت زده بود و با چشمانش به کشاورز التماس می کرد تا جانش را نجات دهد.
کشاورز با هزار بدبختی با به خطر انداختن جان خودش بالاخره موفق شد پسرک را از مرگ حتمی و تدریجی نجات دهد و او را از باتلاق بیرون بکشد....
فردای آن روز وقتی که کشاورز روی روی زمینش مشغول کار بود،
کالسکه سلطنتی مجللی در کنار نرده های ورودی زمین کشاورز ایستاد .
دو سرباز از آن پیاده شدند و در را برای آقای قد بلندی که لباس های اشرافی بر تن داشت ،بازکردند.
زمانی که آن مرد با لباس های گران قیمتی که برتن داشت پایین آمد ،
خود را پدر پسری که کشاورز روز گذشته او را از مرگ نجات داده بود،معرفی کرد.
او به کشاورز گفت که می خواهد این محبتش را جبران کند وحاضر است در عوض کار بزرگی که او انجام داده،هرچه بخواهد به او بدهد .کشاورز با مناعت طبعی که داشت به مرد ثروتمند گفت که او این کار را برای رضای خدا و به خاطر انسانیت انجام داده و هیچ چشم داشتی در مقابل آن ندارد.
در همین موقع پسر کشاورز از ساختمان وسط زمین بیرون آمد.مرد ثروتمند که متوجه شد کشاورز پسرس هم سن وسال پسر خودش دارد ،
به پیرمردگفت که می خواهد یک معامله با او بکند.مردثروتمند­ گفت حال که تو پسرم را نجات دادی ،من هم پسر تورا مثل پسر خودم می دانم .
پس اجازه بده هزینه تحصیل او را در بهترین مدارس و دانشگاهها بپردازم .کشاورز موافقت کرد وپسرش پس از چند سال از دانشگاه علوم پزشکی لندن فارغ التحصیل شد و
به خاطر کشف یکی از بزرگ ترین ومهم ترین داروهای نجات بخش جهان که پنی سیلین بود،
به عنوان یک دانشمند مشهور شناخته شد.
آن پسر کسی نبود جز الکساندر فلیمینگ .چندسال گذشت .دست بر قضا پسر مرد ثروتمند به بیماری لاعلاجی مبتلا شد و این بار الکساندر،
پسر کشاورز که امروز یک دانشمند برجسته بود با داروی جدیدش بار دیگر جان آن پسر را نجات داد .جالب است بدانید که آن مرد ثروتمند ونجیب زاده کسی نبود جز لردران دلف چرچیل و پسرش هم کسی نبود جز وینستون چرچیل .



امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : داستان ,

تاریخ : جمعه 13 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 65

تا به حال فکر کرده اید که فضانوردان در فضا با وجود بی وزنی و مشکلات خاص چه خوراکی هایی را استفاده می کنند؟

در زیر غذاهای مخصوص فضانوردان را مشاهده می کنید.





ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : خبر تصویری ,

تاریخ : جمعه 13 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 75

پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت خرج تحصیل خود را بدست می آوردیک روز به شدت دچار تنگدستی و گرسنگی شد،
او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت در حالی که گرسنگی سخت به او فشار می آورد تصمیم گرفت از خانه بعدی تقاضای غذا کند،
با این حال وقتی دختر جوان زیبایی در را برویش گشود دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست دختر جوان احساس کرد که او بسیارگرسنه است براش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آور...د پسرک شیر را سر کشیدو آهسته گفت :
چقدر باید به شما بپردازم؟
دختر جوان گفت: هیچ،،،مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم،
پسرک در مقابل گفت : از صمیم قلب ازشما تشکر می کنم،
پسرک که"هاروارد کلی" نام داشت پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد،تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد
سالها بعد...........زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد پزشکان از درمان وی عاجز شدند او به شهر بزرگتری منتقل شد،
دکتر هاروارد کلی برای مشاوره درمورد وضعیت این زن فراخوانده شد وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید برق عجیبی از چشمانش نمایان شد او بلافاصله بیمار را شناخت مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد برای نجات زندگی وی به کار گیرد،
مبارزه آنها بعد از کشمش طولانی با بیماری به پیروزی رسید روز ترخیص بیمار فرا رسید زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورت حساب کار کند،نگاهی به صورتحساب کرد جملهای به چشمش خورد "همه مخارج بیمارستان قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است
امضاءدکتر هاروارد کلی"زن مات و مبهوت مانده بود به یاد آنروز افتاد پسرکی برای یک لیوان آب درخانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد اشک از چشمان زن سرازیرشد.
فقط توانست بگوید:خدایا شکر...



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : داستان ,

تاریخ : جمعه 13 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 70

در جغرافیا، همریزگاه به تلاقی دو رودخانه به یکدیگر اطلاق میشود.حال این تلاقی ممکن است از به هم پیوستن دو انشعاب یا به هم پیوستن یک شاخه به جریان رودخانه اصلی باشد و یا نقطه ای که در آن دو رودخانه بزرگ یکدیگر را ملاقات کرده و رودخانه ای جدید وجود می آورند ، مانند تلاقی دو رو دخانه مونونگاهلا و الگنی در پیتسبورگ، پنسیلوانیا که از به هم پیوستن این دو رود؛ رودخانه اوهایو به وجود می آید.





ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : عکس ,

تاریخ : جمعه 13 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 78

شاگردي از استادش پرسيد:
عشق چيست؟
استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پرخوشه ترين شاخه را بياور.
اما در هنگام عبور از گندم زار،
به ياد داشته كه نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچيني؟
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتي طولاني برگشت.
استاد پرسيد: چه آوردي؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هيچ! هر چه جلو مي رفتم، خوشه هاي پرپشت تر مي ديدم و به اميد پيدا كردن پرپشت ترين، تا انتهاي گندم زار رفتم.
استاد گفت : عشق يعني همين !
شاگرد پرسيد: پس ازدواج چيست؟استاد به سخن آمد كه: به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور.
اما به ياد داشته باش كه باز هم نمي تواني به عقب برگردي!
شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهي با درختي برگشت!!!
استاد پرسيد كه شاگرد را چه شد و او درجواب گفت: به جنگل رفتم و اولين درخت بلندي را كه ديدم، انتخاب كردم.
ترسيدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالي برگردم!
استاد گفت: ازدواج يعني همين !!!

 



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : داستان ,

تاریخ : جمعه 13 بهمن 1391 نویسنده : تنهاترین آرزو l بازدید : 122

مطالب گذشته
» کم باش »» جمعه 08 تیر 1403
» رنج چیست؟ »» سه شنبه 21 اردیبهشت 1400
» خیالت بیشتر از تو با من کنار می آید. »» سه شنبه 20 اسفند 1392
» اگر فـرهـاد باشـی همـه چیـز شیـریـن می شـود »» شنبه 10 اسفند 1392
» من اینجا بس دلم تنگ است »» یکشنبه 20 بهمن 1392
» ۱۰ نکته کوچک و مهم در فتوشاپ برای طراحان وب »» جمعه 18 مرداد 1392
» چرا دختران باید پسته بخورند »» جمعه 18 مرداد 1392
» تقویم مناسبت‌ها و فضایل ماه مبارک رمضان »» سه شنبه 18 تیر 1392
» دعاى شب آخر شعبان و شب اول رمضان »» سه شنبه 18 تیر 1392
» برگرد ... »» دوشنبه 27 خرداد 1392
تعداد صفحات : 6
آمار کاربران

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضويت سريع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
پيوند هاي روانه

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به تنهاترین آرزو مي باشد.

جدید ترین موزیک های روز



طراح و مترجم قالب

طراح قالب

جدیدترین مطالب روز

فیلم روز

تنهاترین آرزو